کد خبر: 662226
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۲
شرايط كنوني سياسي كشور و انتخابات آينده مجلس خبرگان رهبري در گفت‌وگوي «جوان» با آيت‌الله محي‌الدين حائري‌شيرازي ـ بخش پاياني
نيما احمد‌پور

 

در آغازين بخش از گفت و شنود با حضرت آيت‌الله حائري شيرازي، نكاتي در باب شرايط سياسي كنوني جامعه و انتخابات آينده خبرگان را از نظر گذرانديد. اينك در واپسين بخش از اين گفت‌وگو مباحثي پيرامون حصر سران فتنه و وضعيت سياسي آقاي هاشمي رفسنجاني را پيش‌روي داريد. با سپاس مجدد از حضرت آيت‌الله حائري كه پذيراي اين مصاحبه شدند.

در واقع در سخني كه درباره خاتمي گفتيد، به استدلال نظر داشتيد و نه به فرد؟

بله، سخنم رد كردن برهان اينها بود، به ادعاي مدعي ايراد داشتم، دليل مدعي را رد كردم. در هر انتخاباتي من‌جمله انتخابات خبرگان هم به شرايط مهم نگاه كنيد ونه به ظواهر وشعارها. اگر كسي ازشما پرسيد كه چرا به او راي مي‌دهي؟بايد جواب مستند وناظر به شرايط شخص داشته باشي. مسئله همان است كه امام گفت، عقل را به عنوان ركن واجب ركني بگيريد، سواد و تقوا را به عنوان واجب غيرركني. چند سالي است كه در مدرسه فيضيه درس اخلاق مي‌گويم، اما از موضوع عقل آن طرف‌تر نرفته‌ام! عقل در موضوع اخلاق هم حرف اول را همين مي‌زند: «و لقد اضل منكم جبلاً كثيرا فلم تكون تعقلون؟» اگر انسان عقلش را فعال كند، مي‌تواند از شيطان عبور كند. علت اينكه انسان نمي‌تواند از شياطين عبور كند اين است كه عقلش را خوب به كار نمي‌گيرد. به كساني رأي بدهيد كه واقعاً عاقل باشند و ساده‌بازي درنياورند. حرفشان، حرف اطرافيانشان نباشد. خودشان حرف داشته باشند.

آيا رويكرد آنها نسبت به رهبري در سال‌هاي اخير و به وي‍ژه سال 88 مي‌تواند ملاك روشني براي ارزيابي صلاحيت آنها باشد؟

مسلماً، مقام معظم رهبري در مديريت جامعه، يك شخصيت مغتنم هستند. كجا فكر مي‌كرديم از سال 68 تا الان كه اواسط 93 هستيم، يعني در طول 25 سال، حتي يك سال هم بدون امام، امكان اداره شدن كشور وجود داشته باشد، چه رسد به 25 سال! كارنامه ايشان روشن است. وقتي ايشان براي اجلاس غيرمتعهدها آن بيانيه را داد، در دلم برايش كف زدم و به زبان صلوات فرستادم. بعضي از كلمات ايشان را بايد بوسيد وبرديده گذاشت! ايشان وضع روشني دارند، اما توجه به اين مسئله خارج از شرايطي كه گفتم نيست. خبرگان اول بايد به عنوان واجب ركني، عاقل و مدبر باشند و تقواي درجه يك و سواد درجه يك داشته باشند ـ چون بي‌تقوايي و بي‌سوادي كه اصلاً در خبرگان جاي بحث ندارد ـ منتها اين مسائل مطلق كه نيستند، نسبي هستند. عقل شرط ِاول و واجب ركني، سواد نيز امري لازم و تقوا نيز امري لازم ولي واجب غيرركني هستند. اگر مجموعه‌اي به اين شكل تشكيل شد، طبيعتاً در ميان آنها، اصولگرايان فراواني خواهند بود، اصلاح‌طلب‌هايي هم مي‌توانند باشند. چه اشكالي دارد؟ اما رياست‌طلب حساب ديگري دارد...

ظاهراً شما اسم فتنه‌گر را مي‌گذاريد رياست‌طلب. اينطور نيست؟

مي‌گويم آدم كه معصوم نيست، پس خطا مي‌كند. آن كسي كه مي‌خواهد خطاي ما را درك كند، چشمش را مي‌بنديد يا به او عينك مي‌دهيد؟ يا يك تلسكوپ يا يك ميكروسكوپ يا دوربين؟ پيشنهادم اين است كه اگر خيلي دور است، به او تلسكوپ بدهيد، مي‌خواهد نزديك را ببيند به او دوربين بدهيد، اگر چشمش كم مي‌بيند، عينك مناسب بدهيد. چشم غيرمسلح ناقد را مسلح كنيد. آن وقت اين رفتارهاي بي‌معنا و سبكي كه در سال‌هاي قبل انجام دادرا تكرار نمي‌كند و درجايگاه درست خود قرار مي‌گيرد. چرا؟ چون وجودِ ناقد ـ البته ناقدِ معتقد به نظام ورهبري ـ براي ما واجب ركني است، نه واجب غيرركني!

ارزيابي شما از فضاي حاكم بر اردوگاه اصلاح‌طلبان، به وي‍ژه سردرگمي‌اي كه ميان اين جماعت بعد از فتنه 88 به وجود آمده چيست؟ شرايط‌ شكننده‌اي كه بر اين طيف حاكم شده قابل تغيير است يا خير؟

بعد از جريان 88 گفتم كه اين گروه دارند ريزش مي‌كنند و اين خطر است و ما ازآن ضرر مي‌كنيم. براي شما خاطره‌اي نقل كنم: بعد از پيروزي انقلاب در شيراز، اداره جنگلباني و نگهداري شكارگاه‌ها به دست حزب‌اللهي‌ها افتاد. اينها در كارهايشان تخصص نداشتند. فكر كرده بودند پلنگ‌ها كه روزي يكي دو تا از گوسفندها و بزهاي كوهي را مي‌خورند، تعداد آنهارا كم خواهند كرد و سرانگشتي حساب كردند اگر چند تا از اين پلنگ‌ها را شكار كنيم، در آينده گله عظيمي خواهيم داشت! اين كار را كردند، يعني پلنگ‌ها و گرگ‌ها را شكار كردند. بعد گوسفندها، قوچ‌ها و بزها، يك به يك مريض شدند و گله گله مردند! به‌طوري كه جنگلبان‌ها متوحش شدند. از پارك گلستان با ما تماس گرفتند كه اينها دارند گله گله مي‌ميرند، چه كنيم؟ من سؤال كردم كه شما مگر درآنجا پلنگ نداريد؟ جوابمان را دادند كه مگر پلنگ لازم است؟ گفتم: بله، جزو اكوسيستم است. گفتند: ما اينها را شكار كرديم. گفتم: علت همين است! چند قلاده پلنگ به شما قرض مي‌دهيم، مشكلتان حل مي‌شود. چند قلاده پلنگ از پارك گلستان آوردند و در پارك بَموي شيراز رها كردند. پلنگ‌ها نعره مي‌كشيدندو گله را مي‌دواندند و يكي از آنها كه وامانده مي‌شد، او را شكار مي‌كردند. آن چند قلاده پلنگ، روزي چندين بار دنبال گوسفندها، قوچ‌ها و بزها مي‌دويدند و در نتيجه، آنها ورزيده مي‌شدند و بيماري‌هايشان از تنشان مي‌رفت و آنهايي هم كه وامانده بودند و سكوي ورود بيماري‌ها مي‌شدند، توسط پلنگ‌ها شكار مي‌شدند و تمام مي‌شدند و مي‌رفتند. مي‌خواهم بگويم كه ناقد در جامعه حكم اين پلنگ را دارد. به من انتقاد كردند كه چرا ناقدها را به پلنگ تشبيه كردي؟ من گفتم با همه مضارشان، بگذاريد باشند، حتي بگذاريد حرف‌هاي تندشان راهم بزنند، صريح ايراد بگيرند. مطمئن باشيد كه اينها هيچ ضربه‌اي به نظام نمي‌توانند بزنند، ماجراي 88 اين را نشان داد. يك جايي در بانك‌ها دارند كارهايي مي‌كنند، بگذاريد اينها با چشم جوينده ببينند و فرياد كنند و قبل از اينكه به 3000 ميليارد اختلاس برسد، جلوي سرچشمه آن را بگيريد. يكي ازعلل مشكلاتي كه داريم اين است كه نمي‌گذاريم اين گروه چنته خود را بازكنند، اگر چيز باارزشي درآن باشد كه چه بهتر و اگر نباشد كه به خودي خود رسوا مي‌شوند و مجال اين همه فضاسازي ازآنها گرفته مي‌شود.

مسلماً نظام جمهوري اسلامي، همانگونه كه بحق، درصدد برخورد با نمادها و سران فتنه است، تاكنون درصددجذب بدنه نا آگاه يا پشيمان ِاين جريان نيز بوده است. ده‌ها خبر و سند وجود دارد كه بخش قابل توجهي از بدنه جريان فتنه يا سمپات‌هاي دست دوم و سوم آن، درجلسات خصوصي از كرده خود ابراز پشيماني مي‌كنند و ادعاي تقلب را بلاوجه مي‌دانند. به نظر شما با اين جماعت بايد چگونه رفتار كرد؟

من شخصا همان طور كه براي دوستانم دعا مي‌كنم، براي مخالفينم هم دعا مي‌كنم. در شب احياي ماه مبارك امسال هم گفتم: مردم! اگر يك شيعه اثني‌عشري هست كه شما از او دلگير هستي، يا او از شما دلگير است، اولين دعا را در حق او بكن! خودم يك بار چنين اتفاقي برايم افتاده بود، اين كار را كردم و نتيجه‌اش برايم خير بود. ماجرا اين بود كه هنوز معمم نشده بودم و در مدرسه حجتيه قم درس مي‌خواندم. يك روز رفتم نان سنگك بخرم. ايستادم تا نوبتم شد. رفيق نانوا از راه رسيد و سلام و تعارف و نان را به او داد! يك كلام محترمانه به او گفتم كه: نوبت من است آقا. اما او حرف خيلي تندي به من زد! نان نگرفتم و آمدم بيرون. در دلم بود كه به اين نفرين كنم. معمولاً وقتي مي‌خواهم نفرين كنم، سرم را بالا مي‌گيرم و خدا را بر خودم ناظر مي‌دانم. تا سرم را بالا كردم، چشمم به گنبد طلايي حضرت معصومه(س) افتاد و در دل به خودم گفتم: من نفرين كنم، اين از چشم كساني كه به او علاقه‌مندند مي‌افتد، اين چه كاري است؟ دعايش كن. با همه دلتنگي‌اي كه از او داشتم گفتم خدايا! اصلاحش كن. اين مرد آدم صالحي بشود. دلم كه مثل زخم تاول‌زده مي‌سوخت، كاملاً خنك شد!

به اصولگراها هم توصيه مي‌كنم اصلاح‌طلب‌ها را دعا كنند. به اصولگراها توصيه مي‌كنم در اين ماه مبارك، اصلاح‌طلب‌ها را افطاري بدهند و بالعكس. اگر خودم دستم باز شود، مي‌خواهم با تندروهاي هر دو دسته كه هيچ همديگر را قبول ندارند، صحبت كنم كه شما حاضريد بدون اينكه دست به يقه شويد و همديگر را كتك بزنيد، با هم سوري بخوريد؟ يك باني پيدا شود و به من كمك كند تا ضيافتي برپا و اينها را دعوت كنم، منتها به آنها بگويم هيچي نگوييد، اينجا جاي دعوا نيست، روزنامه و سايت داريد و در آنجاها هم كه مرتباً خدمت همديگر مي‌رسيد و هيچ براي همديگر كم نمي‌گذاريد، اما اينجا بياييد يك غذايي با هم بخوريد و عكسي از شما بگيرند و پهلوي هم باشيد. آرزويم اين است، آرزو دارم كه در همه عرصه‌هاي نظام و دستگاه‌هاي مسئول، شرايطي باشد كه طرفين در آن حضور داشته باشند، با هم فكرو با هم كار كنند، با تعاون كارها را پيش ببرند. يك خاطره از مقام معظم رهبري برايتان نقل كنم. درآخرين سفر ايشان به شيراز، من با كسي كه سال‌ها با من معاشرت نمي‌كرد و اختلاف داشت، در ماشين خدمت آقا نشسته بوديم. يكي خدمت ايشان گفت: آقا! اينهايي كه اينجا پشت ماشين پهلوي شما نشسته‌اند، سال به سال همديگر را نمي‌بينند! ايشان هم لبخندي زدند و فرمودند: «جايي تعزيه بود. شمر و امام حسين(ع) برنامه‌شان را خيلي خوب اجرا كردند. يك آقايي كه ساده بود خيلي از شمر كينه داشت. وسط ميان‌پرده‌ كه پرده‌ها را انداختند تا رفع خستگي كنند و بقيه تعزيه را انجام بدهند، اين آقا آمد پرده را پس زد تا ببيند اين تعزيه‌خوان‌ها چه كار مي‌كنند. نگاه كرد ديد شمر و امام حسين(ع) دارند با هم قليان مي‌كشند! برايش خيلي عجيب و غريب بود. آمد داد زد كه ايها الناس! شمر و امام حسين(ع) دارند با هم قليان مي‌كشند.» گاهي برخي فعالان سياسي درانظارعمومي و در مقالاتي كه مي‌نويسند، آن چنانند، ولي سر ميز كنار هم كه مي‌نشينند، مي‌گويند و مي‌خندند! خب بياييد جلوي مردم بگوييد بخنديد، نه دور از ديد مردم! با هم غذا بخوريد، تا مردم فكر نكنند با همديگر روابطي نداريد. مي‌خواهم به شما بگويم از زاويه ديگري به مسئله نگاه كنيد. ما داريم دوره حاكميت امام زمان(عج) را مي‌گذرانيم. حاكميت حضرت در امسال غير از حاكميت ايشان در سال گذشته است. حاكميت اين 35 سال بعد از انقلاب قابل مقايسه با حاكميت ايشان در قبل از آن نيست. امروز شيعه كه علم انتظار فرج را بر دوش مي‌كشد، شرايط رابراي آن حضرت سهل‌تر كرده است. اين حرف آيت‌الله بزرگوارمان، آقاي حسن‌زاده آملي است. ايشان مي‌گويد: «وقتي حضرت ظهور مي‌كنند، ظهور شخص ايشان است. اگر با خورشيد مقايسه‌اش كنيد، آن موقع آفتاب زدن است، اما قبل از آفتاب زدن، طلوع فجر را هم داريم». امام زمان(عج) خودش را به خورشيد تشبيه مي‌كند. مي‌پرسند چه فايده‌اي است براي انسان‌ها در غيبت امام؟ مي‌فرمايد همان فايده‌اي كه براي زمين هست در هنگامي كه خورشيد پشت ابر است. ايشان خودش را به خورشيد تشبيه كرده، والا بسيار بالاتر از خورشيد است. آيت‌الله حسن‌زاده آملي مي‌گويد: «امكان ندارد و حضرت قبل از طلوع آفتابي، طلوع فجري نداشته باشد و انقلاب ايران طلوع فجر بود». به همين دليل هم مي‌گوييم دهه فجر و ايشان اعلام مي‌كند ما در بين‌الطلوعين هستيم. از زبان ايشان مي‌گويم. استدلال‌هاي اين سخن را برويد از آيت‌الله حسن‌زاده بشنويد. من معتقدم كه ما بايد درهردو انتخابات آتي مخصوصا انتخابات خبرگان، دقت‌هايمان را بكنيم كه بهترين‌ها را به مجلس بفرستيم. خداوند هم ما را به حال خودمان رها نمي‌كند و نهايتاً مجلس خبرگان بسيار خوبي خواهيم داشت، بدون اينكه ذره‌اي بخواهيم تزلزل داشته باشيم. هيچ نگران نباشيد. مجلس خبرگان آينده ما مملو از طرفداران ولايت فقيه و طرفداران تحكيم موقعيت رهبري است و درباره آن، اضطراب جايي ندارد، اما بايد وظايفمان را انجام بدهيم و دقت‌هايمان را بكنيم.

جنابعالي اخيراً طي نامه‌اي، نصايحي به سران فتنه كه هم اينك در حصر به سر مي‌برند، داشته‌ايد. يك مقدار درباره آنچه به افراد گفته‌ايد و اساساً فلسفه اينكه به فكر افتاديد چنين نامه‌اي به اينها بنويسيد، بفرماييد. ضمن اينكه مناسب است كه به اين نكته هم اشاره‌اي بفرماييد كه اين نامه چه باز‌تاب‌هايي داشت؟ بعد از ارسال، درباره آن چه شنيديد؟

مكرر شنيده‌ايد كه آنچه در رفتار آقاي نلسون ماندلا فوق‌العاده بود، گذشت و سعه صدرايشان بود. مدتي بود كه با خودم مي‌گفتم شايد بعضي فكر مي‌كنند كه مسئولان نظام و متوليان امر، سعه صدرشان از نلسون ماندلا كمتر است و از اين نظر رفع حصر نمي‌كنند. كسي هم حرفي نمي‌زد و تقريباً همه به همديگر نگاه مي‌كردند! مِن باب خدمت به آنها وبه خاطر سابقه دوستي و ارتباط با آنها، صادقانه مطلبي را نوشتم و ارسال كردم. فكر مي‌كردم كه در اين شرايط حساس، اگر افراد مسئول درقضايا، به خصوص اين دو نفر، شهادتي عليه خودشان بدهند، كار خوبي انجام شده است. من قبلاً اين كار را درباره خودم انجام داده بودم. اگر به سايتم مراجعه كنيد در آنجا نوشته‌ام كه در دو جا بر ضد خود شهادت مي‌دهم: «كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ». (1) اين قدر از همه ايراد مي‌گيريم، ايرادي هم از خودمان بگيريم. از خودم دو ايراد گرفته بودم كه اين كارم اشتباه بود. مي‌خواستم اين كار مُد و رسم شود. چه اشكالي دارد كه انسان از خودش هم عيب‌جويي كند؟ يك بار هم از خودش انتقاد كند.

اينها ادعا مي‌كنند كه قصدي براي تخريب و ساختارشكني نداشته‌اند و گفته‌اند مردم بيايند و تظاهرات آرامي بكنند! اما بايد به آنها گفت: اينجا كه پاريس و لندن نيست. اينجا شما اين همه توطئه پشت سر نظامتان داريد، اين قدر نفوذي داريد، چند ميليون معتاد و... داريد، اين قدر افراد در اطرافتان مي‌آيند و به مزدوري، حركت‌هاي موزيانه مي‌كنند. اينجا را با جاي ديگري اشتباه نگيريد. درست است كه ما از نظر ريشه‌هاي فرهنگي بالاتر از ديگران هستيم، اما ما انسان‌هاي پخته نشده هم زياد داريم. اين همه انسان‌هاي سطحي كه با تأثيراتي كه از اينترنت، ماهواره و... مي‌پذيرند، هركاري از آنها برمي‌آيد. به هرحال فكر مي‌كنم كه اين آقايان غفلت كردند و الان هم برايشان بهتر است كه بگويند دعوت مردم به خيابان‌ها ـ ولو اينكه ما مي‌خواستيم حركت آرامي باشد ـ كار اشتباهي بود، اين موجب مي‌شود كه اين بدبيني را نسبت به خودشان از ميان بردارند و قطعاً اجر زيادي هم نزد حضرت حق خواهند داشت. انسان تا وقتي زنده است، مي‌تواند شرايط خود را عوض كند و قضاوت وداوري مردم رانسبت به خود تغيير دهد. متأسفانه اينها به اين توصيه‌ها و توصيه همه خير‌خواهان گوش نكردند و نتيجه‌اش را هم، همه دارند مي‌بينند.

به باور جنابعالي، اين دونفر بعد از اين همه لجاجت و قانون‌گريزي حاضر مي‌شوند كه روي باسكول راستي‌آزمايي بروند و شاهد محك خوردن ادعاهاي خود باشند؟ آن وقت به اطرافيان خود چه جوابي بدهند؟

به هرحال هر انساني درهر جايي از زندگي خود، امكان تجديد نظر دارد، شايد خداوند به دل او انداخت كه شنواي حرف حق بشود. ديگر رجال ما كه نبايد از كانديداهاي رياست جمهوري افغانستان كمتر باشند، آنها هم در ادعاي اخير تقلب، تن به حكميت دادند! درانتخابات اين كشور، يكي مي‌گويد تقلب شده است. جان كري آمده اين دو تا را كنار هم نشانده و هردو راضي شده‌اند تا صندوق‌ها را دوباره بشمارند. هر چه نتيجه‌اش شد به آن عمل كنند. همان كاري را كه در افغانستان مي‌كنند، بيايند قبول كنند كه اينجا هم بكنند. هنوز هم براي ارزيابي ادعاي تقلب دير نيست، به هرحال در اين مدت هم آنها و اطرافيانشان و هم نهادهاي مسئول نظام، اطلاعات بيشتري پيدا كرده‌اند. بيايند با كمك كارشناسان يك راه براي راستي آزمايي ادعاي تقلب پيدا كنند؟ آيا اين ممكن نيست؟ آيا ما هم منتظريم يكي از خارج بيايد به ما بگويد صندوق‌ها را دوباره بشمريد؟ ببينيد اخبارِ امروز افغانستان چقدر زشت است! گفته‌اند امريكايي‌ها صندوق‌ها را خودشان برمي‌دارند، خودشان مي‌گذارند و در عين حال به افغان‌ها مي‌گويند: كاملاً آرام باشيد، ما كاملاً بي‌طرف هستيم! «هر كه گريزد ز خراجات دوست/ باركش غول بيابان شود». بگذاريد مسائل خودمان را بين خودمان و دوستانه حل كنيم. اين واقعا مذموم وزشت نيست كه ما حتي در حد اينكه خودمان ـ نه اينكه يك خارجي بيايد آراي ما را بشمارد ـ همديگر را قبول نداشته باشيم، اين «رُحَماءُ بَينَهُم» نيست! ناظرهايتان هم بيايند و بر روند اين بررسي نظارت كنند، بر دانه دانه تصميمات ومراحل اين پروژه تحقيق نظارت كنند. يك بار ديگر بيايند اين كار را بكنند. اگر اينها هم گفتند ما قبول داريم و ناظرهايمان بيايند، اين كار را بكنند. هر چه هم نتيجه‌اش بود هر دو طرف بپذيرد! چرا زير بار اينگونه پيشنهادات نمي‌روند؟ چرا نسبت به خودشان، سوء‌ظن‌ها را بيشتر مي‌كنند؟

ظاهراً شما در روزهاي اوج‌گيري فتنه، گفت وگويي هم با آقاي‌هاشمي داشته‌ايد؟ باعنايت به اينكه شما به‌رغم تفاوت مواضعتان با آقاي‌هاشمي، هميشه به ايشان خوشبين بوده‌ايد، بفرماييد كه به ايشان چه گفتيد و از آن گفت‌وگو چه نتيجه‌اي گرفتيد؟

اين قضيه مال خيلي قبل است. بعد از اينكه آقاي‌هاشمي آن سخنراني را در نماز جمعه ايراد كردند وقبل ازآن، نامه‌اي راهم خطاب به رهبري منتشر كرده بودند، به ديدن ايشان رفتم. گفتم: «شما بايد خودتان را براي جامعه حفظ كنيد، چون جامعه‌مان به وجود شما نياز دارد. لازمه اين امر آن است كه حساب خود را از اين جماعت اهل غوغا جدا كنيد. حكومت اسلامي يك نماز جمعه بيشتر نبايد داشته باشد و اين نماز جماعت يك امام جماعت بيشتر ندارد. مراجع هم وقتي كسي را به عنوان پيشنماز مي‌گذارند، از همه مقيدترند كه نه زودتر از او به سجده بروند، نه ديرتر، چون از همه مسلمان‌ترند و تقواي آنها هم بيشتر است. يك نماز جمعه دو امام ندارد. مردم ما هر كسي را كه به اين جماعت متصل شود، او را متصل به امام جماعت مي‌دانند و اگر كسي نمازش را وسط كار فرادا كرد، مسافر بود، كاري داشت، نفر بعدي يك قدم پيش مي‌گذارد و خودش را به كسي كه در اتصال است و فرادا نكرده است وصل مي‌كند. مردم ما اين طورند. شما بايد درانظارعمومي اتصالتان را به نظام ورهبري حفظ كنيد. حتي اگر مي‌خواهيد عده‌اي را كه بيم جداشدن آنها از نظام هست را حفظ كنيد، بايد اين كار را به گونه‌اي انجام دهيد كه كسي گمان نبردكه دراتصالتان به نظام و رهبري وقفه‌اي ايجاد شده است.» بعد از اينكه من به آقاي‌هاشمي اين مطالب را گفتم، ايشان نسبت به من گله‌مند نشد و نامه نوشت و تشكر هم كرد. خيلي هم خوشحال شد و منطق مرا پذيرفت...

آن رفتار ايشان در برابر گفته‌هاي جنابعالي سر جايش. امروز رفتار آقاي‌هاشمي را در برابر نهادهاي قانوني نظام و وفاداران به انقلاب ـ يعني همان كساني كه در مواقع خطر سينه سپر مي‌كنند و از نظام و رهبري دفاع مي‌كنند ـ را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

من هنوز هم مايلم رفتارهاي ايشان را حمل برحسن نيت كنم. من معتقدم اگر ايشان مي‌خواهد ارتباط عده‌اي را با نظام حفظ كند، بايد عوارضش راهم قبول كند. اگر ايشان چنين نيتي دارد، عندالله برايش ثواب هم دارد! البته من اين را هم مشروط مي‌گويم كه اگر نيتشان اين است، اين كار اجر بزرگي دارد و ما هم درآغاز، نيت نمي‌كنيم كه بگوييم اين هست يا نيست؟! به ما گفته‌اند كه به افراد، ظن خير ببريد! و اين ظن را ادامه دهيد مگر اينكه خلاف آن برشما ثابت شود. اميدواريم كه ظن ما به صواب باشد!

پس از انتخابات سال 92، با آقاي رئيس‌‌جمهور گفت‌وگويي نداشتيد؟ با توجه به اينكه شما معمولاً به گفت‌وگو و مشاوره اهميت مي‌دهيد.

تا به حال نيازي نديده‌ام. دارند كارشان را انجام مي‌دهند. قبل از آن درمجلس خبرگان ودر كميسيوني كه ايشان هم درآن عضويت داشتند، من هم عضو بودم.

كميسيون تحقيق مجلس خبرگان؟ ظاهراً در كميسيون تحقيق عضويت داشتيد؟

بله، قبلاً در كميسيون تحقيق بودم، بعد آمدم كميسيون صيانت از رهبري كه در قم برگزار مي‌شود و فرصت بيشتري دارم كه در آن شركت كنم. ايشان هم در اين كميسيون حضور داشت، موقعي كه انتخاب رئيس‌ آن كميسيون مطرح بود، من پيشنهاد كردم هر كسي كه در خودش توانايي مديريت اين كميسيون را مي‌بيند، داوطلب شود. اعضاي كميسيون به من پيشنهاد مي‌كردند مديريت آنجا را قبول كنم، گفتم قبول نمي‌كنم، اما هر كدامتان در خود توانايي مي‌بينيد خودتان را كانديدا كنيد و ايشان خودش را كانديدا كرد. البته ايشان قبل از انتخابات اين كميسيون، مطرح نبود اما بعد مطرح شد و رأي هم آورد. من هم به او رأي دادم. موقعي بود كه هنوز حتي براي رياست جمهوري كانديدا هم نشده بود.

در پايان اين گفت‌وگو، يك سؤال شخصي هم از حضرتعالي داشته باشيم. آيا در انتخابات پيش روي مجلس خبرگان كانديدا مي‌شويد يا خير؟

من دفعه قبل هم نمي‌خواستم كانديدا شوم، بنا نداشتم. منتها برخي شخصيت‌ها كه من به بينش و صداقت آنها اعتماد دارم از من خواستند كه كانديدا شوم. درموارد قبل هم كه كانديدا شدم، تقريباً همين اتفاق افتاده بود، هيچ‌وقت خودم پيشقدم نشدم.

پس اين بار هم ممكن است مجدداً كانديدا شويد.

مثل گذشته خودم تصميمي نمي‌گيرم، اما اگر ببينم اين كشتي را كه ما هم جزو سر نشينان آن هستيم، كساني مي‌خواهند غرق كنند، طبيعتاً مجبوريم دوباره خودمان را كانديدا كنيم، اگر هم اين اتفاق نيفتاد كه خير.

از حضرتعالي كه در عين تراكم برنامه‌هايتان، اين گفت‌و‌شنود را پذيرفتيد متشكرم، ان‌شاءالله هميشه برقرار باشيد.

من هم براي شما دعا مي‌كنم، خدا خيرتان بدهد.

پي‌نوشت‌:

(1) قرآن كريم، سوره نساء، آيه 135

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار